بر اساس مبانى فلسفى ملّاصدرا نظیر حرکت جوهرى، اصالت وجود،همسنخ بودن وجود وعلم و مبتنى بودن اخلاق بر عقلانیّت، مى توان به این نتیجه دست یافت که بر اساس کارکرد وجودشناختى عقل، وجود و اخلاق ملازم با یک دیگرند.
گذشت که صدرالمتالّهین، مانند بسیارى دیگر اندیشمندان، نفس انسانى را داراى قوایى مى داند که از جمله آن ها قوّه عاقله است؛ از آنجا که عقل، مبناى حکمت و علم است و دراندیشه صدرا علم مساوق وجود است، در سیر حرکت صعودى نفس، هر چه این قوّه بر دیگر قواى شهوانى و غضبانى غلبه یابد، انسان از سعه وجودى بیشترى برخوردار خواهد شد و در نتیجه گستردگىِ علم و تسلّط یافتن بر دیگر قواى نفسانى، رفتارها و افعال انسان، بیشتر در سطح اخلاقى انجام خواهد شد؛ به عبارتى سعه وجودى انسان وابسته به سعه عقلانى اوست و سعه عقلانى او ملازم با سعه اخلاقى او؛ بنابراین در نظر صدرا عقل، وجود و اخلاق ملازم با یک دیگرند؛ انسان به هراندازه که بتواند، قوّه عقلانى را بر دیگر قوا مسلّط کند، به همان اندازه اخلاقى خواهد بود و به هراندازه که بتواند، عقل خود را تقویّت کند، سعه وجودى بیشترى خواهد یافت. (اینها بر اساس جسمانیّه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، حرکت جوهرى، اصالت وجود و مراتب تشکیکى وجود به خوبى قابل تصوّر است). به عبارت ساده، در نگرش هستى شناسانه صدرا، انسان عاقل و انسان اخلاقى و انسان موجود، در هر مرتبه از وجود، ملازم با یکدیگرند. از این رو از یک طرف مى گوید: "کمال عقل عملى اشراف یافتن بر سایر قواى حیوانى است".(32) و از طرفى دیگر مى گوید: "الغضب و الحرص و... فمن نتایج الإحتجاب و البعد من معدن الوجود و الصفات الکمالیه"؛(33) یعنى بى اخلاقى به خاطر بى وجودى است و بى وجودى به خاطر بى عقلى است.
یکى از نکاتى که این بیان از اندیشه صدرا را تأیید مى کند، نظر ایشان در باب معاد جسمانى است. ایشان معتقد است که از حیث وجودشناختى، رفتارهاى انسان در یک سیر وجودى، به ملکه تبدیل شده و حقیقت برزخى او را نیز رقم مى زند. تکرار اعمال حسن یا قبیح، به شکل گیرى هیئتى دائمى در نفس انسان منجر مى شود که به آن ملکه مى گویند. حسنه یا رذیله بودن ملکات، به حسن و قبح افعالى بازمى گردد که انسان به انجام و اصرار بر آن ها مى پردازد. صور اخروى انسان که در آخرت به آن ها محشور مى شود، ناشى از همین ملکات است.(34) ملّاصدرا حتّى ثواب و عقاب اخروى را عین همین اعمال دنیوى مى داند؛ به صورتى که اعمال حسنه، عین صور بهشتى مثل رودها، حوریان و... هستند، و اعمال قبیح هم عین آتش، زقّوم و....(35) بر اساس همین ارتباط واقعى میان اعمال حسن و قبیح در دنیا با ملکات حسنه و رذیله در این دنیا و صور حسن و قبیح در آخرت، مى توان گفت اعمال اخلاقى انسان، حقیقت وجودى اخروى انسان را رقم مى زند، و از آنجا که عقل، بنیان رفتارهاى اخلاقى قرار گرفت، پس نقش عقل به گونه اى است که وجود انسان در تمام این سفر بر او بنا نهاده شده است و در نتیجه، سعه عقلانى و سعه وجودى و سعه اخلاقى انسان، به موازات یک دیگر در حرکت خواهند بود.
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسبها: <-TagName->
ادامه مطلب